خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . زیورآلات
[اسم]
le bijou
/biʒu/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: bijoux]
1
زیورآلات
جواهر
1.C'est un bijou de grand prix.
1. این جواهر گرانقیمتی است.
2.Je cherche le plus beau bijou de votre magasin.
2. من به دنبال زیباترین جواهر مغازهتان هستم.
3.Ma mère n'aime pas porter des bijoux.
3. مادرم دوست ندارد جواهر بیندازد.
تصاویر
کلمات نزدیک
bigoudi
bigot
bigorneau
bigleux
bigarré
bijouterie
bijoutier
bikini
bilan
bilan de santé
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان