خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . جوک
[اسم]
la blague
/blag/
قابل شمارش
مونث
1
جوک
لطیفه
1.L'humoriste a raconté une bonne blague.
1. کمدین [طنز پرداز] یک جوک خوب تعریف کرد.
2.La blague était de mauvais goût.
2. جوک بیمزهای بود.
تصاویر
کلمات نزدیک
blafard
bière
bizutage
bizarrerie
bizarrement
blaguer
blagueur
blaireau
blanc
blanc comme neige
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان