خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . برای (چیزی) سر و دست شکستن (عامیانه)
[فعل]
briguer
/bʁiɡˈe/
فعل گذرا
[گذشته کامل: brigué]
[حالت وصفی: briguant]
[فعل کمکی: avoir ]
صرف فعل
1
برای (چیزی) سر و دست شکستن (عامیانه)
در پی (چیزی) بودن، به دنبال (چیزی) بودن
informal
1.Briguer un poste
1. برای منصبی سر و دست شکستن
تصاویر
کلمات نزدیک
brigitte
brigand
brigadier
brigade
brie
brillamment
brillant
brillant à lèvres
briller
brimade
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان