خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . براق
2 . عالی
3 . ممتاز
[صفت]
brillant
/bʁijˈɑ̃/
قابل مقایسه
[حالت مونث: brillante]
[جمع مونث: brillantes]
[جمع مذکر: brillants]
1
براق
درخشان
cheveux/lumière ... brillant(es)
موها/نور...درخشان [براق]
1. La neige était brillante au soleil.
1. آفتاب به برف میتابید و برف میدرخشید.
2. Les chats ont des yeux brillants.
2. گربه ها چشمان براقی دارند.
2
عالی
محشر، معرکه
résultat/marriage... brillant
نتیجه/ازدواج...محشر
1. Ce mariage fut brillant.
1. این ازدواج معرکه بود.
2. Le résultat n'est pas brillant.
2. نتیجه عالی نیست.
3. Le style de cet écrivain est brillant.
3. سبک این نویسنده محشر است.
3
ممتاز
برجسته
Un élève/directeur...brillant
شاگردی/مدیری...برجسته
تصاویر
کلمات نزدیک
brillamment
briguer
brigitte
brigand
brigadier
brillant à lèvres
briller
brimade
brimer
brin
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان