خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . مسخره کردن
[فعل]
brocarder
/bʀɔkaʀde/
فعل گذرا
[گذشته کامل: brocardé]
[حالت وصفی: brocardant]
[فعل کمکی: avoir ]
صرف فعل
1
مسخره کردن
طعنه زدن، توهین کردن
1.Elle vient de vous brocarder.
1. او (همین چند لحظه پیش) به شما توهین کرد.
2.Il y a 2 jours, tu voulais brocarder cette idée.
2. 2 روز پیش تو میخواستی این فکر را مسخره کنی.
تصاویر
کلمات نزدیک
brocanteur
brocante
broc
brièvement
britannique
brocart
broche
brocher
brochet
brochette
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان