خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . چرکنویس
2 . بینظم و ترتیب
[اسم]
le brouillon
/bʁujˈɔ̃/
قابل شمارش
مذکر
1
چرکنویس
1.Rédiger au brouillon
1. روی چرکنویس نوشتن
2.Un brouillon illisible
2. چرک نویسی ناخوانا
[صفت]
brouillon
/bʁujˈɔ̃/
قابل مقایسه
[حالت مونث: brouillonne]
[مذکر قبل از حرف صدادار: brouillon]
[جمع مونث: brouillonnes]
[جمع مذکر: brouillons]
2
بینظم و ترتیب
نامنظم، آشفته
1.Un esprit brouillon
1. ذهنی آشفته
2.Une activité brouillonne.
2. فعالیتی نامنظم
تصاویر
کلمات نزدیک
brouiller
brouille
brouillard
brouhaha
brouette
broussaille
brousse
brouter
brouteur
broyer
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان