خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . صندوق (در فروشگاه)
2 . جعبه (حمل کالا)
[اسم]
la caisse
/kɛs/
قابل شمارش
مونث
1
صندوق (در فروشگاه)
محل پرداخت
1.caisse de retraite
1. صندوق بازنشستگی
2.Tu dois aller à la caisse de supermarchés et payer.
2. تو باید به صندوق سوپرمارکت بروی و حساب کنی.
2
جعبه (حمل کالا)
صندوق
1.Il a rangé ses vieux livres dans des caisses en bois.
1. او کتابهای قدیمیاش را در جعبههای چوبی چیده است [مرتب کرده است].
2.Les bouteilles sont transportées dans une caisse en bois.
2. بطریها در یک جعبه چوبی منتقل میشوند.
تصاویر
کلمات نزدیک
caire
caillouteux
caillou
caillot
cailler
caissette
caissier
cajoler
cajoleur
cajou
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان