خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . مربع
2 . مدل موی باب
3 . مربع شکل
[اسم]
le carré
/kaʀe/
قابل شمارش
مذکر
1
مربع
چهار ضلعی
1.Un carré a quatre côtés de même longueur.
1. یک مربع چهار ضلع به یک طول دارد.
2.Un carré a quatre côtés égaux.
2. یک مربع چهار ضلع برابر دارد.
2
مدل موی باب
1.Je trouve que ce carré te rajeunit.
1. من فکر میکنم که این مدل موی باب تو را جوان میکند.
[صفت]
carré
/kaʀe/
غیرقابل مقایسه
[حالت مونث: carrée]
[مذکر قبل از حرف صدادار: carré]
[جمع مونث: carrées]
[جمع مذکر: carrés]
3
مربع شکل
مربعی، مربع
mètre/kilomètre carré
متر/کیلومتر مربع
Un appartement de quatre-vingts mètres carrés
آپارتمانی هشتاد متر مربع
une table/une fenêtre... carré(e)
میز/پنجره... مربع شکل
1. La serveuse a mis ma pizza dans une boîte carrée.
1. پیشخدمت پیتزایم را در یک جعبه مربع شکل گذاشت.
2. La table du salon est carrée.
2. میز سالن مربع است.
un homme aux épaules carrées
مرد چهار شانه [شانه مربعی]
تصاویر
کلمات نزدیک
carrure
carrousel
carrossier
carrosserie
carrosse
carrément
cartable
carte
carte bancaire
carte blanche
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان