خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . کارت بانکی
[اسم]
la carte bancaire
/kaʀt bɑ̃kɛʀ/
قابل شمارش
مونث
1
کارت بانکی
1.Il semblerait que le problème vienne de votre carte bancaire.
1. به نظر میرسد که مشکل از کارت بانکی شماست.
2.J'ai demandé au caissier si je pouvais payer par carte bancaire.
2. از صندوقدار پرسیدم که آیا میتوانم با کارت بانکی ام پرداخت کنم.
تصاویر
کلمات نزدیک
carte
cartable
carrément
carré
carrure
carte blanche
carte bleue
carte d'identité
carte d'étudiant
carte de crédit
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان