خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . آزادی عمل
[اسم]
la carte blanche
/kˈaʁt blˈɑ̃ʃ/
قابل شمارش
مونث
1
آزادی عمل
اختیار تام
1.Mon chef m'a donné carte blanche: j'ai toute liberté pour décider.
1. رئیسم به من آزادی عمل داد، حالا در تصمیم گیری مختارم.
تصاویر
کلمات نزدیک
carte bancaire
carte
cartable
carrément
carré
carte bleue
carte d'identité
carte d'étudiant
carte de crédit
carte de débit
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان