خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . عبور و مرور
[اسم]
la circulation
/siʀkylasjɔ̃/
قابل شمارش
مونث
1
عبور و مرور
رفت و آمد، گردش
1.La circulation sanguine.
1. گردش خون.
2.Maintenant, il faut bloquer la circulation.
2. اکنون باید (راه) عبور و مرور را مسدود کنیم.
3.Nous voulons assurer une circulation fluide.
3. ما می خواهیم رفت و آمدی روان ایجاد کنیم.
تصاویر
کلمات نزدیک
circulaire
circuit de traitement
circuit
circonstances atténuantes
circonstance
circulatoire
circuler
cire
cirer
cireur de chaussures
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان