خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . پُر کردن
2 . اشباع کردن
3 . راضی کردن
[فعل]
combler
/kɔ̃ble/
فعل گذرا
[گذشته کامل: comblé]
[حالت وصفی: comblant]
[فعل کمکی: avoir ]
صرف فعل
1
پُر کردن
1.Combler un puits.
1. پر کردن یک چاه.
2.Il faut combler ce trou avec des pierres.
2. باید این سوراخ را با سنگ پر کرد.
2
اشباع کردن
سیر کردن، لبریز کردن
1.Combler un enfant de cadeaux
1. بچهای را از کادو سیر کردن
3
راضی کردن
لوس کردن
1.Je suis comblé.
1. لوس شدم.
2.Vous me comblez !
2. شما مرا راضی میکنید.
تصاویر
کلمات نزدیک
comble
combiné
combiner
combine
combinaison de ski
combustible
combustion
comestible
comique
comité
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان