1 . کارمزد 2 . کمیته
[اسم]

la commission

/kɔmisjɔ̃/
قابل شمارش مونث

1 کارمزد حق کمیسیون

  • 1.La commission déterminera comment budgétiser le projet.
    1. حق کمیسیون مشخص خواهد کرد که پروژه چگونه بودجه بندی شود.
  • 2.Nos vendeurs reçoivent un salaire fixe plus une commission.
    2. فروشندگان ما یک حقوق ثابت به اضافه‌ی کارمزد دریافت می‌کنند.

2 کمیته مجلس، هیئت

  • 1.La commission a approuvé le budget.
    1. مجلس بودجه را تایید کرده است.
  • 2.Le rapporteur a présenté les conclusions de la commission.
    2. گزارشگر نتایج کمیته را بیان کرد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان