خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . (پزشکی) کمپرس
[اسم]
la compresse
/kɔ̃pʀɛs/
قابل شمارش
مونث
1
(پزشکی) کمپرس
1.Compresse de gaze stérilisée.
1. کمپرس گاز استریل.
2.L'infirmière a appliqué une compresse pour arrêter l'hémorragie.
2. پرستار یک کمپرس برای متوقف کردن خونریزی گذاشته است.
تصاویر
کلمات نزدیک
comprendre
compote
composé
composteur
composter
compresser
compression
comprimer
comprimé
compris
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان