خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . خرد کردن
[فعل]
concasser
/kɔ̃kasˈe/
فعل گذرا
[گذشته کامل: concassé]
[حالت وصفی: concassant]
[فعل کمکی: avoir ]
صرف فعل
1
خرد کردن
ساییدن
1.Concasser de la pierre
1. سنگ را خرد کردن
تصاویر
کلمات نزدیک
con
comédien
comédie musicale
comédie de situation
comédie
concasseur
concave
concentration
concentrer
concentré
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان