[صفت]

concentré

/kɔ̃sɑ̃tʀe/
قابل مقایسه

1 متمرکز

  • 1.J'ai réussi à rester concentré pendant l'examen.
    1. من موفق شدم در طول امتحان متمرکز بمانم.
  • 2.Les ouvriers étaient concentrés et n'ont pas remarqué le passage de leur employeur.
    2. کارگران متمرکز (به روی کارشان) بودند و متوجه عبور کارفرمایشان نشدند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان