خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . کنسرت
2 . اتحاد
[اسم]
le concert
/kɔ̃sɛʀ/
قابل شمارش
مذکر
1
کنسرت
1.Je vous inviterai au premier concert.
1. من شما را به اولین کنسرت دعوت خواهم کرد.
2.Les billets pour le concert seront en vente demain.
2. بلیط های کنسرت فردا برای فروش هستند.
Aller au concert
به کنسرت رفتن
2
اتحاد
توافق
formal
Le concert des nations européennes
اتحاد ملل اروپایی
Agir de concert avec quelqu'un
با کسی به اتحاد رسیدن [توافق کردن]
تصاویر
کلمات نزدیک
concerné
concerner
concernant
conception
concepteur
concert-live
concertation
concerter
concerto
concerté
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان