خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . کنفسیوسگرا
[اسم]
le confucianiste
/kɔ̃fysjanist/
قابل شمارش
مذکر
1
کنفسیوسگرا
پیرو آیین کنفوسیوس
1.J'aime parler avec ce confucianiste.
1. من دوست دارم با این کنفسیوسگرا صحبت کنم.
تصاویر
کلمات نزدیک
confucianisme
confrérie
confrère
confronter
confrontation
confus
confusion
confusément
confédération
confédéré
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان