خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . اختصاص دادن
2 . خود را وقف (چیزی یا کسی) کردن
[فعل]
consacrer
/kɔ̃sakʀe/
فعل گذرا
[گذشته کامل: consacré]
[حالت وصفی: consacrant]
[فعل کمکی: avoir ]
صرف فعل
1
اختصاص دادن
صرف (چیزی) کردن
1.Je n'ai pas beaucoup de temps à te consacrer aujourd'hui.
1. من زمان زیادی ندارم که امروز به تو اختصاص بدهم.
2.Le journal a consacré un long article à cette incroyable histoire.
2. روزنامه یک مقالهی طولانی صرف این داستان غیر قابل باور کرده است.
2
خود را وقف (چیزی یا کسی) کردن
(se consacrer)
1.Ce scientifique s'est consacré pendant 15 ans à ces études.
1. این دانشمند به مدت 15 سال خود را وقف این مطالعات کرد.
2.Elle se consacre à son métier.
2. او خودش را وقف کارش [حرفهاش] میکند.
تصاویر
کلمات نزدیک
conquête
conquérir
conquérant
conquis
connu comme le loup blanc
consacré
consanguin
consciemment
conscience
conscience collective
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان