خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . هشیاری
2 . وجدان
[اسم]
la conscience
/kɔ̃sjɑ̃s/
قابل شمارش
مونث
1
هشیاری
آگاهی، وقوف
مترادف و متضاد
perception
sens
sentiment
avoir conscience de...
به... آگاه بودن
C'est quelqu'un de sérieux, qui a conscience de ses responsabilités.
او آدمی جدی است و به مسئولیتهایش آگاه است.
avec beaucoup de conscience
با هشیاری زیاد
Il fait son travail avec beaucoup de conscience.
او کارش را با هشیاری زیاد انجام میدهد.
J'en suis conscient.
من بهش واقفم.
2
وجدان
ضمیر، باطن
مترادف و متضاد
esprit
avoir la conscience tranquille
وجدان راحتی داشتن
Maintenant qu'il a payé ses dettes, il a la conscience tranquille.
اکنون که قرضهایش را پرداخت کرده، وجدان راحتی دارد.
la conscience en paix
با وجدان آسوده
Elle a fait son devoir et peut rentrer chez elle la conscience en paix.
او کارش را کرده و حالا میتواند با وجدان آسوده به خانه برگردد.
تصاویر
کلمات نزدیک
consciemment
consanguin
consacré
consacrer
conquête
conscience collective
consciencieusement
consciencieux
conscient
conscrit
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان