خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . راهرو
2 . لاین (دو و میدانی، شنا و ...)
3 . باند
4 . آبگذر (جغرافیا)
[اسم]
le couloir
/kulwaʀ/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: couloirs]
1
راهرو
1.Je vous attends dans le couloir principal.
1. در راهرو اصلی منتظرتان هستم.
au bout/au fond du couloir
ابتدا/انتهای یک راهرو
Le bureau du directeur est au fond du couloir.
دفتر مدیر انتهای راهرو است.
le couloir de la mort
بند اعدامیها
des bruits de couloir
شایعات
le couloir d'une avion/d'un bus...
راهروی یک هواپیما/یک اتوبوس...
2
لاین (دو و میدانی، شنا و ...)
1.Chaque athlète doit courir dans son couloir.
1. هر ورزشکاری باید در لاین خودش بدود.
2.Les couloirs ne sont utilisés que dans le double.
2. تنها در تنیس چهارنفره از لاین استفاده میشود.
3
باند
مسیر
Couloir aérien
باند هوایی
Couloir d'autobus
مسیر اتوبوس
4
آبگذر (جغرافیا)
مجرا
تصاویر
کلمات نزدیک
coulisses
coulisser
coulisseau
coulisse
coulissant
coulée
country music
coup
coup d'envoi
coup d'éclat
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان