خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . خطر کردن
[عبارت]
courir le risque
/kuʁiʁ lə ʁisk/
1
خطر کردن
ریسک کردن
1.Désolée, je ne peux pas courir le risque.
1. متاسفم، من نمیتوانم ریسک کنم.
2.En tout cas la compagnie veut courir le risque.
2. به هر حال شرکت میخواهد ریسک کند.
تصاویر
کلمات نزدیک
courir deux lièvres à la fois
courir
courgette
courge
coureur
courir sur le haricot
couronne
couronnement
couronner
courre
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان