خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . وام
2 . اعتبار
[اسم]
le crédit
/kʀedi/
قابل شمارش
مذکر
1
وام
1.J'ai fait un crédit de 15 mois.
1. یک وام 15 ماهه گرفتهام.
2.Mon nouveau projet est financé par un crédit du gouvernement.
2. هزینهی پروژهی جدید من با یک وام دولتی تامین شده است.
2
اعتبار
1.Ce banquier a beaucoup de crédit.
1. این بانکدار اعتبار زیادی دارد.
تصاویر
کلمات نزدیک
crédible
crédibilité
crécelle
créature
créativité
crédit à la consommation
créditer
créditeur
crédule
créer
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان