خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . ساده لوح
[صفت]
crédule
/kʀedyl/
قابل مقایسه
[حالت مونث: crédule]
[جمع مونث: crédules]
[جمع مذکر: crédules]
1
ساده لوح
خوش باور، زود باور
1.Mon fils, écoute-moi s'il te plait, parfois l'amour nous rend plus crédule. Il faut être prudent.
1. پسرم، لطفا به من گوش بده، گاهی عشق ما را خوش باورتر می کند. باید دوراندیش بود.
2.Pierre est crédule, il croit tout ce qu'on lui dit.
2. "پی یر" زود باور [ساده لوح] است، هر چیزی را که به او می گویند، باور می کند..
تصاویر
کلمات نزدیک
créditeur
créditer
crédit à la consommation
crédit
crédible
créer
créer le buzz
crémaillère
crémation
crématoire
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان