خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . صدای گوشخراش
[اسم]
le cri strident
/kʀi stʀidɑ̃/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: cris stridents]
1
صدای گوشخراش
جیغ
1.J'ai entendu un cri strident.
1. صدایی گوشخراش شنیدم.
2.Le cri strident d'un enfant déchire le silence dans une des maisons.
2. صدای گوشخراش یک بچه سکوت داخل یکی از خانهها را میشکند.
تصاویر
کلمات نزدیک
cri
crevé
crevette
crever
crevasse
criant
criard
crible
cribler
cric
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان