خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . سراسیمه کردن
2 . ناامید کردن
3 . سراسیمه شدن
[فعل]
décontenancer
/dekɔ̃tnɑ̃sˈe/
فعل گذرا
[گذشته کامل: décontenancé]
[حالت وصفی: décontenançant]
[فعل کمکی: avoir ]
صرف فعل
1
سراسیمه کردن
آشفته کردن، مضطرب کردن
1.Il décontenance ses adversaires par son aplomb.
1. او با اعتماد به نفسش حریفانش را آشفته میکند.
2
ناامید کردن
مایوس کردن، دلسرد کردن
3
سراسیمه شدن
مضطرب شدن
(se décontenancer)
1.Il se décontenance facilement.
1. او راحت مضطرب میشود.
تصاویر
کلمات نزدیک
déconsidérer
déconseiller
déconner
déconnecter
décongestionner
décontracter
décontraction
décontracté
déconvenue
décor
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان