1 . مدفوع کردن
[فعل]

déféquer

/defeke/
فعل بی قاعده فعل ناگذر
[گذشته کامل: déféqué] [حالت وصفی: déféquant] [فعل کمکی: avoir ]

1 مدفوع کردن

  • 1.Il pourrait déféquer dans un buisson.
    1. او می‌توانست در یک بوته مدفوع کند.
  • 2.Les renards défèquent souvent pour marquer leur territoire.
    2. روباه‌ها اغلب برای نشان دادن قلمروشان مدفوع می‌کنند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان