1 . دفاع کردن 2 . منع کردن 3 . از خود دفاع کردن 4 . (کار خود را) انکار کردن
[فعل]

défendre

/defɑ̃dʀ/
فعل گذرا
[گذشته کامل: défendu] [حالت وصفی: défendant] [فعل کمکی: avoir ]

1 دفاع کردن

défendre quelque chose
از چیزی دفاع کردن
  • 1. Je suis devenue avocate pour défendre les droits de l'homme.
    1. من برای دفاع از حقوق بشر وکیل شده‌ام.
  • 2. L'avocat défendra la victime au procès.
    2. وکیل در دعوای حقوقی از قربانی دفاع خواهد کرد.

2 منع کردن ممنوع کردن

défendre quelque chose à quelqu'un
کسی را از چیزی منع کردن
  • Il m'a défendu le voyage.
    مرا از سفر منع کرد.
défendre à quelqu'un de faire quelque chose
کسی را از انجام چیزی منع کردن
  • 1. c’est défendu.
    1. ممنوع است.
  • 2. Sa mère lui a défendu de le revoir.
    2. مادرش او را از دیدنش منع کرد.

3 از خود دفاع کردن از خود محافظت کردن (se défendre)

se défendre de/contre quelque chose
از خود از/در برابر چیزی دفاع کردن
  • Je me défend contre le vent.
    از خودم در برابر باد محافظت می‌کنم.

4 (کار خود را) انکار کردن (se défendre)

se défendre de quelque chose
چیزی را انکار کردن
  • Elle se défend d'être responsable de cette catastrophe.
    او انکار می‌کند که مسئول این حادثه بوده است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان