خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . سگی
[عبارت]
de chien
/də ʃjɛ̃/
1
سگی
سخت
1.Il avait un métier de chien.
1. او شغل [پیشه] سختی داشت.
2.Mon professeur a une humeur de chien.
2. استادم اخلاق سگی دارد.
توضیحاتی در رابطه با این عبارت
معنی تحت اللفظی این عبارت "از سگ" است که در ترکیبات مختلف از آن استفاده میشود و به عنوان صفتی برای اسم بعد از خود در نظر گرفته میشود، صفتی که مفهوم "سخت"، "شدید" و یا "سگی" بودن را میرساند.
تصاویر
کلمات نزدیک
de bon goût
de
ddass
dca
david
de droite
de fil en aiguille
de gauche
de la mauvaise graine
de la même eau
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان