خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . بوقلمون (نر)
2 . آدم احمق
[اسم]
le dindon
/dɛ̃dˈɔ̃/
قابل شمارش
مذکر
1
بوقلمون (نر)
1.Garder les dindons
1. از چند بوقلمون نگهداری کردن
2
آدم احمق
تهیمغز، خنگ
1.Les militants, eux, seront toujours les dindons de la farce.
1. نظامیان خودشان همیشه آدمهای احمق این نمایش کمدی خواهند شد.
تصاویر
کلمات نزدیک
dinde
diminué
diminution
diminutif
diminuer
dindonneau
dingo
dingue
dinosaure
diocèse
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان