خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . دعوا
[اسم]
la dispute
/dispyt/
قابل شمارش
مونث
1
دعوا
مشاجره
1.Après une courte dispute, nous avons trouvé un compromis.
1. بعد یک بحث کوتاه، توافق پیدا کردیم.
2.Mon mari et moi n'avons jamais de disputes.
2. من و همسرم هیچ وقت مشاجره نداریم.
تصاویر
کلمات نزدیک
disproportionné
disproportion
disposé
disposition
dispositif
disputer
disputé
disquaire
disqualifier
disque
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان