خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . منصرف کردن
[فعل]
dissuader
/disɥade/
فعل گذرا
[گذشته کامل: dissuadé]
[حالت وصفی: dissuadant]
[فعل کمکی: avoir ]
صرف فعل
1
منصرف کردن
باز داشتن، دلسرد کردن
1.Je voulais acheter un nouvel ordinateur mais le prix m'en a dissuadé.
1. میخواستم یک کامپیوتر جدید بخرم اما قیمتش مرا منصرف کرد.
2.Ses amis ont essayé de la dissuader de partir.
2. دوستانش سعی کردند او را از رفتن بازدارند.
تصاویر
کلمات نزدیک
dissous
dissoudre
dissonant
dissonance
dissolvant
dissuasif
dissuasion
dissymétrie
dissémination
disséminer
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان