خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . وجه تمایز
2 . درجه
3 . برتری
4 . تشخیص
[اسم]
la distinction
/distɛ̃ksjɔ̃/
قابل شمارش
مونث
1
وجه تمایز
فرق، تفاوت
1.Mon fils peut faire la distinction entre les noms et les verbes.
1. پسرم میتواند تفاوت بین اسامی و افعال را متوجه شود.
2.On fait difficilement la distinction entre ces deux jumeaux.
2. ما به سختی بین این دو دوقلوها وجه تمایزی میبینیم.
2
درجه
مقام، رتبه
3
برتری
امتیاز
4
تشخیص
تمیز
تصاویر
کلمات نزدیک
distinctif
distinct
distillerie
distiller
distendre
distinguer
distingué
distordre
distorsion
distraction
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان