1 . به کار گرفتن 2 . کاری به کسی سپردن 3 . شروع به کار کردن
[فعل]

embaucher

/ɑ̃boʃe/
فعل گذرا
[گذشته کامل: embauché] [حالت وصفی: embauchant] [فعل کمکی: avoir ]

1 به کار گرفتن استخدام کردن

  • 1.Le patron embauche un apprenti.
    1. رئیس یک تازه‌کار استخدام می‌کند.
  • 2.Le restaurant embauche de nouveaux employés.
    2. رستوران کارمندان جدیدی استخدام می‌کند.

2 کاری به کسی سپردن

  • 1.J'ai embauché un ami pour m'aider à déménager.
    1. به دوستی کاری را سپرده‌ام که کمکم کند اسباب‌کشی کنم.

3 شروع به کار کردن

  • 1.Tous les matins, papa embauchait vers cinq heures.
    1. هر صبح بابا حدود ساعت 5 شروع به کار می‌کرد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان