1 . نقض کردن
[فعل]

enfreindre

/ɑ̃fʀɛ̃dʀ/
فعل بی قاعده فعل گذرا
[گذشته کامل: enfreint] [حالت وصفی: enfreignant] [فعل کمکی: avoir ]

1 نقض کردن زیر پا گذاشتن

  • 1.Il ne faut pas enfreindre les lois.
    1. نباید قوانین را نقض کرد.
  • 2.La société n'a enfreint aucune loi.
    2. شرکت هیچ قانونی را زیر پا نگذاشته است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان