[فعل]

enfoncer

/ɑ̃fɔ̃sˈe/
فعل گذرا
[گذشته کامل: enfoncé] [حالت وصفی: enfonçant] [فعل کمکی: avoir ]

1 فرو کردن فرو بردن

  • 1.Enfoncer des clous
    1. میخ کوبیدن
  • 2.Enfoncer les mains dans ses poches
    2. دست‌ها را در جیب‌ها فرو بردن

2 شکستن (در و پنجره)

3 شکست دادن مغلوب کردن

  • 1.On les a enfoncés.
    1. آنها را شکست دادیم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان