خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . شروع به مصرف کردن
2 . شروع کردن
3 . لطمه زدن
4 . تکهای یا قسمتی یا کمی (از چیزی را) برداشتن
[فعل]
entamer
/ɑ̃tame/
فعل گذرا
[فعل کمکی: avoir ]
صرف فعل
1
شروع به مصرف کردن
شروع به خوردن کردن
1.Entamer un pot de moutarde
1. سس خردلی را شروع به مصرف کردن
2
شروع کردن
آغاز کردن
1.L'avion a entamé sa descente vers l'aéroport.
1. هواپیما فرودش را به سمت فرودگاه آغاز کرد.
2.Le professeur a entamé le cours avec une anecdote comique.
2. استاد با یک حکایت خندهدار درس را شروع کرد.
3
لطمه زدن
1.Entamer sa confiance, détermination
1. به اعتماد به نفس، اراده خود لطمه زدن
4
تکهای یا قسمتی یا کمی (از چیزی را) برداشتن
تکهای (از چیزی را) بریدن
1.Entamer son capital
1. از بودجه خود قسمتی را برداشتن
2.Entamer une bouteille de vin
2. کمی از شراب را برداشتن و خوردن
تصاویر
کلمات نزدیک
entame
entailler
entaille
entacher
ensuivre
entartrer
entassement
entasser
entendement
entendre
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان