خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . رساله
2 . تلاش
3 . اولین فرصت برای پیش بردن توپ (به فاصله 10 یارد)
4 . آزمایش
[اسم]
l'essai
/esɛ/
قابل شمارش
مذکر
1
رساله
publier/rédiger.... un essai
مقالهای منتشر کردن/نوشتن...
1. Il publie un essai sur l'évolution du terrorisme.
1. او مقالهای درباره رشد تروریسم منتشر میکند.
2. L'étudiant doit rédiger un essai sur l'art moderne.
2. دانشجو باید رسالهای در خصوص هنر مدرن بنویسد.
3. Les étudiants doivent faire des recherches avant de rédiger un essai.
3. دانشجویان باید قبل از نوشتن یک رساله تحقیق کنند.
2
تلاش
سعی، کوشش
مترادف و متضاد
tentative
1.La machine n'a démarré qu'après plusieurs essais.
1. ماشین بعد از چندین بار تلاش روشن شد.
un coup d’essai
اولین تلاش
1. Ce n’est pas mal pour un coup d’essai.
1. برای اولین تلاش بد نیست.
2. Tous les coups d'essai ne sont pas des réussites.
2. همه تلاشهای اول به موفقیت نمیرسند.
3
اولین فرصت برای پیش بردن توپ (به فاصله 10 یارد)
Marquer un essai
اولین فرصت برای پیش بردن توپ را گل کردن
4
آزمایش
امتحان
مترادف و متضاد
expérimentation
faire l'essai de quelque chose
چیزی را آزمایش کردن
J'ai fait l'essai de ce produit et j'en suis satisfait.
من این محصول را آزمایش کردم و راضیم ازش.
تصاویر
کلمات نزدیک
esquiver
esquisser
esquisse
esquinter
esquimau
essai clinique
essai pilote
essaim
essayage
essayer
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان