خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . متوقع
[صفت]
exigeant
/ɛgziʒɑ̃/
قابل مقایسه
1
متوقع
سختگیر
1.Ses parents sont très exigeants avec lui.
1. والدینش نسبت به او خیلی سختگیر هستند.
2.Tu sais combien je suis exigeant.
2. تو میدانی من چقدر متوقع هستم.
تصاویر
کلمات نزدیک
exhumer
exhorter
exhortation
exhibitionniste
exhibition
exigence
exiger
exigibilité
exigible
exigu
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان