خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . توقع
[اسم]
l'exigence
/ɛgziʒɑ̃s/
قابل شمارش
مونث
1
توقع
خواسته، مطالبه
1.Ce patron a beaucoup d'exigences.
1. این رئیس خیلی توقع دارد.
2.Nous avons répondu aux exigences importantes du client.
2. ما به مطالبات مهم مشتری پاسخ دادهایم.
تصاویر
کلمات نزدیک
exigeant
exhumer
exhorter
exhortation
exhibitionniste
exiger
exigibilité
exigible
exigu
exil
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان