خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . سرهمبندی کردن
[فعل]
expédier
/ɛkspedje/
فعل بی قاعده
فعل گذرا
[گذشته کامل: expédié]
[حالت وصفی: expédiant]
[فعل کمکی: avoir ]
صرف فعل
1
سرهمبندی کردن
سرسری انجام دادن
1.Il expédie son travail pour partir se promener.
1. او برای به گردش رفتن کارش را سرسری انجام میدهد.
2.Le médecin a expédié ses derniers patients pour partir plus tôt en week-end.
2. دکتر برای زودتر به تعطیلات آخر هفته رفتن، آخرین بیمارهایش را سرهمبندی کرد.
تصاویر
کلمات نزدیک
expédient
expurger
expulsion
expulser
exprès
expéditeur
expéditif
expédition
expéditionnaire
expérience
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان