[قید]

exprès

/ɛkspʁˈɛ/
غیرقابل مقایسه

1 عمدا به عمد، از قصد

مترادف و متضاد délibérément
  • 1.Elles sont venues exprès, tout exprès pour vous voir, pour que nous parlions ensemble.
    1. آنها کامل از قصد آمده اند تا شما را ببینند تا با هم حرف بزنیم.
  • 2.Pardon, je ne l'ai pas fait exprès.
    2. ببخشید، این کار را از قصد انجام ندادم.

2 مخصوصا خصوصا، بالاخص

مترادف و متضاد spécialement
  • 1.J’ai fait ce gâteau exprès pour toi.
    1. من مخصوصا این شیرینی را برای تو درست کرده‌ام. (من این شیرینی را مخصوص تو درست کرده‌ام.)
[صفت]

exprès

/ɛkspʁˈɛ/
قابل مقایسه
[حالت مونث: expresse] [مذکر قبل از حرف صدادار: exprès] [جمع مونث: expresses] [جمع مذکر: exprès]

3 صریح روشن، واضح

old use
  • 1.Condition expresse d'un contrat
    1. شرایط واضح یک قرارداد

4 پیشتاز اکسپرس، سریع‌السیر

  • 1.envoyer qch en exprès
    1. چیزی را با پست پیشتاز فرستادن
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان