Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
Æ
æ
Ç
ç
È
è
É
é
Ê
ê
Ë
ë
Î
î
Ï
ï
Ô
ô
Œ
œ
Ù
ù
Û
û
Ü
ü
1 . عمدا
2 . مخصوصا
3 . صریح
4 . پیشتاز
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[قید]
exprès
/ɛkspʁˈɛ/
غیرقابل مقایسه
1
عمدا
به عمد، از قصد
مترادف و متضاد
délibérément
1.Elles sont venues exprès, tout exprès pour vous voir, pour que nous parlions ensemble.
1. آنها کامل از قصد آمده اند تا شما را ببینند تا با هم حرف بزنیم.
2.Pardon, je ne l'ai pas fait exprès.
2. ببخشید، این کار را از قصد انجام ندادم.
2
مخصوصا
خصوصا، بالاخص
مترادف و متضاد
spécialement
1.J’ai fait ce gâteau exprès pour toi.
1. من مخصوصا این شیرینی را برای تو درست کردهام. (من این شیرینی را مخصوص تو درست کردهام.)
[صفت]
exprès
/ɛkspʁˈɛ/
قابل مقایسه
[حالت مونث: expresse]
[مذکر قبل از حرف صدادار: exprès]
[جمع مونث: expresses]
[جمع مذکر: exprès]
3
صریح
روشن، واضح
old use
1.Condition expresse d'un contrat
1. شرایط واضح یک قرارداد
4
پیشتاز
اکسپرس، سریعالسیر
1.envoyer qch en exprès
1. چیزی را با پست پیشتاز فرستادن
تصاویر
کلمات نزدیک
exproprier
expropriation pour cause d'utilité publique
expropriation
exprimer
exprimable
expulser
expulsion
expurger
expédient
expédier
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان