Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
Æ
æ
Ç
ç
È
è
É
é
Ê
ê
Ë
ë
Î
î
Ï
ï
Ô
ô
Œ
œ
Ù
ù
Û
û
Ü
ü
1 . بیرون کردن
2 . اخراج کردن
3 . دفع کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
expulser
/ɛkspylse/
فعل گذرا
[گذشته کامل: expulsé]
[حالت وصفی: expulsant]
[فعل کمکی: avoir ]
صرف فعل
1
بیرون کردن
بیرون انداختن
1.Il est venu expulser le locataire qui n'avait pas payé.
1. او آمده است مستاجری که (اجاره را) نپرداخته است بیرون کند.
2.Le gouvernement a expulsé le criminel du pays.
2. دولت مجرم را از کشور بیرون انداخته است.
2
اخراج کردن
3
دفع کردن
تخلیه کردن
تصاویر
کلمات نزدیک
exprès
exproprier
expropriation pour cause d'utilité publique
expropriation
exprimer
expulsion
expurger
expédient
expédier
expéditeur
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان