خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . گزارش
2 . ارائه
3 . به نمایش گذاشتهشده
4 . در معرض خطر
5 . متمایل
[اسم]
l'exposé
/ɛkspozˈe/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: exposés]
1
گزارش
شرح، مقاله
1.Faire un exposé complet de la situation
1. گزارش کاملی از موقعیت نوشتن
2.un exposé sur les conditions de vie dans les prisons
2. مقالهای (گزارشی) درباره شرایط زندگی در زندانها
2
ارائه
کنفرانس
1.Élève qui fait un exposé sur un sujet.
1. دانشآموزی که دربارهی موضوعی کنفرانس میدهد.
2.Exposé oral
2. ارائه شفاهی
[صفت]
exposé
/ɛkspozˈe/
قابل مقایسه
3
به نمایش گذاشتهشده
در معرض نمایش قرارگرفته
1.Des tailleurs exposés sont en vente.
1. کت و دامنهای به نمایش گذاشته شده برای فروش هستند.
4
در معرض خطر
در خطر
1.Une population exposée
1. جمعیت درخطر
5
متمایل
در جهت، به سوی
1.Façade exposée à l'ouest
1. نمای ساختمان متمایل به غرب (است.)
تصاویر
کلمات نزدیک
exposition
exposer
exposant
exporter
exportation
express
expressif
expression
expressionnisme
expressivité
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان