خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . گرسنگی
[اسم]
la faim
/fɛ̃/
قابل شمارش
مونث
[جمع: faims]
1
گرسنگی
گشنگی
1.La faim et la malnutrition sont en train d'augmenter à cause de l'insécurité alimentaire.
1. گرسنگی و سوء تغذیه به دلیل عدم امنیت غذایی در حال افزایش است.
2.Maman, j'ai faim !
2. مامان، گشنمه !
تصاویر
کلمات نزدیک
faillite
faillir
faille
faiblir
faiblesse
fainéant
fainéantise
faire
faire appel
faire beau
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان