خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . خانواده
[اسم]
la famille
/famij/
قابل شمارش
مونث
[جمع: familles]
1
خانواده
مترادف و متضاد
foyer
ménage
1.J'aime beaucoup ma famille.
1. من خانوادهام را خیلی دوست دارم.
2.Ma famille habite dans la province.
2. خانوادهام در شهرستان سکونت دارند.
une famille nombreuse
خانوادهای پرجمعیت
la famille royale
خانواده سلطنتی
en famille
در خانواده [خانوادگی]
Nous passons Noël en famille.
ما نوئل را در خانواده میگذرانیم.
تصاویر
کلمات نزدیک
familièrement
familier
familiarité
familiariser
familial
famille proche
famille recomposée
famille tuyau de poêle
famine
famé
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان