خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . روسری
[اسم]
le foulard
/fulaʀ/
قابل شمارش
مذکر
1
روسری
1.La femme portait un foulard de soie rouge autour du cou.
1. زن یک روسری ابریشمی قرمز به دور گردن انداخته بود.
2.Mon nouveau foulard est en soie.
2. روسری جدیدم به جنس ابریشمی [ابریشمی] است.
تصاویر
کلمات نزدیک
fouiner
fouine
fouillé
fouillis
fouiller
foule
fouler
foulure
foulée
four
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان