1 . جمعیت 2 . یک عالمه
[اسم]

la foule

/ful/
قابل شمارش مونث

1 جمعیت ازدحام

  • 1.La foule a applaudi les gagnants.
    1. جمعیت برنده‌ها را تشویق کرد.
  • 2.La foule s'est massée sur les Champs-Élysées pour le 14 juillet.
    2. جمعیت (مردم) برای 14 ژوئیه در خیابان‌های شانزه لیزه دور هم جمع شدند.

2 یک عالمه عده زیادی، زیاد

  • 1.J’ai une foule de choses à faire ce week-end.
    1. آخر هفته کارهای زیادی دارم انجام بدهم.
  • 2.Une foule de supporters
    2. عده زیادی طرفدار
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان