خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . تجهیزات
[اسم]
le fourbi
/fuʀbi/
قابل شمارش
مذکر
1
تجهیزات
لوازم، اسباب، وسایل
1.Le soldat se déplace avec tout son fourbi.
1. سرباز با تمام تجهیزاتش جا به جا شد.
2.On va juste au restaurant : est-ce que tu as vraiment besoin de prendre tout ce fourbi ?
2. ما فقط به رستوران میرویم، آیا واقعا به برداشتن تمام این وسایل احتیاج داری؟
تصاویر
کلمات نزدیک
four
foulée
foulure
fouler
foule
fourbu
fourche
fourcher
fourchette
fourchu
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان