خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . چنگال
[اسم]
la fourchette
/fuʀʃɛt/
قابل شمارش
مونث
1
چنگال
1.Le petit enfant savait manger avec un couteau et une fourchette.
1. بچه کوچک میدانست که چگونه با کارد و چنگال غذا بخورد.
2.Une fourchette est tombée de la table.
2. یک چنگال از میز افتاده است.
تصاویر
کلمات نزدیک
fourcher
fourche
fourbu
fourbi
four
fourchu
fourgon
fourgonnette
fourguer
fourmi
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان